انگارهای فقط انگار

پاراگراف
سَکِر یک سال و نیم روی «آخرین گودال» کار می‌کرد؛ اما هیچ‌کس حتی همسر و دخترش، چیزی در این‌باره نمی‌دانست. او می‌گوید: «فکر می‌کنم شیوه‌ٔ درستی باشد. هرچه آدمی از کاری بیشتر حرف بزند، تمایلش به انجام آن کمتر می‌شود. وقتی به خودم اجازه نمی‌دادم دربارهٔ آخرین گودال چیزی به کسی بگویم، چاره‌ای جز نوشتن آن نمی‌دیدم...»

مصاحبه با لوئیس سکر، #آخرین_گودال، ترجمهٔ حسین ابراهیمی، کتاب‌های بنفشه،‌ تهِ‌کتاب

اینستاگرام؛ چشم‌هایی که دروغ می‌گویند

گوشی‌های هوشمند که آمدند، اینترنت رسید به چشم و دست همه مردم. شبکه‌های موبایلی اولین تجربهٔ گفتگوی مجازی بسیاری از آدم‌های کوچه و خیابان بود. کسانی که نه وبلاگ،‌نه کلوب، نه یاهو۳۶۰، نه گودر، نه فرندفید و .... را تجربه نکرده بودند. با قوانین این فضا آشنا نبودند. شبکه‌های مجازی و آن صفحه کلید گوشی همراه یا لپ‌تاپ یک اتفاق بزرگ یا حتی آرزوی بزرگ را برای انسان‌های این دهه ساخته بود. آنها می‌توانستند «مؤلف» باشند. شاید در ذهن بسیاری از مردم دهه‌های قرن بیستم، داشتن ماشین تحریری آرزو بود تا با فشار دکمه‌هایش و صدای تَک‌تَک روی کاغذ سفید، جمله‌ای را بنویسند و نویسنده شوند. آدم‌های این قرن با یک گوشی همراه هوشمند، با شبکه‌های مجازی وب، نویسنده شده‌اند و مؤلف.


آدم‌های این سال‌ها، همین آدم‌های کوچه و خیابان، از «همیشه مخاطب‌بودن» گذر کرده‌اند و مؤلف شده‌اند. هر فالووری در اینستاگرام و توییتر و ... مخاطب‌شان است. مخاطبانی که چشم در چشم آنها نیستند؛ شبیه نویسنده کتاب و مخاطبش و صفحه گوشی‌ها شده است کاغذ. شبکه‌های اجتماعی به همه فرصت «مؤلف‌بودن» را هدیه داد.


اینستاگرام اما شبکه‌ای متفاوت است. تألیف در اینستاگرام بر اساس واژه‌ها نیست؛ تألیف بر اساس عکس است. واژه‌ها بسیار صادق‌تر از عکس‌هایند. تجربه اینستاگرام نشان داد که اگر چشم‌ها سخن بگویند، می‌توانند از زبان دروغ‌گوتر باشند. مردم عادیِ «همیشه مخاطب» با ظهور اینستاگرام «مؤلف» شده‌اند. آنها می‌دانند برای مؤلف بودن به «هنر» نیازمندند. نمی‌توان مؤلف بود و هیچ رنگی و ترفند و تردستی‌ای نباشد. نومؤلفان اینستاگرام ساده‌ترین راه را انتخاب می‌کنند؛ تبرج. آنها نمایشگر «تبرج»اند. هر چیزی را که به گمان‌شان در چشم مخاطب زشت است، حذف می‌کنند و هر چه را به گمان‌شان زیباست، اضافه می‌کنند. تبرج زشت‌زدایی و زیبانمایی است. عکس‌های اینستاگرام نمایشگر واقعیت زندگی نیستند. عناصر که زشت نامیده‌شده‌اند، حذف و عناصر غیرواقعی زیبا اضافه شده‌اند. در کنار کتاب‌هایی که در اینستاگرام خوانده می‌شود، فنجانی قهوه است. اما از کتاب‌های تلنبار روی میز تصویری دیده نمی‌شود. اینستاگرام را چشم‌ها روایت می‌کنند و چشم‌ها می‌خوانند. چشم‌ها گاهی از زبان دروغ‌گوترند.


*
شماره سوم ماشین‌دودی

نظرات  (۲)

ممنون
احسنت سید جان.. زیبا ، روان و تحلیلی...
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی