انگارهای فقط انگار

پاراگراف
سَکِر یک سال و نیم روی «آخرین گودال» کار می‌کرد؛ اما هیچ‌کس حتی همسر و دخترش، چیزی در این‌باره نمی‌دانست. او می‌گوید: «فکر می‌کنم شیوه‌ٔ درستی باشد. هرچه آدمی از کاری بیشتر حرف بزند، تمایلش به انجام آن کمتر می‌شود. وقتی به خودم اجازه نمی‌دادم دربارهٔ آخرین گودال چیزی به کسی بگویم، چاره‌ای جز نوشتن آن نمی‌دیدم...»

مصاحبه با لوئیس سکر، #آخرین_گودال، ترجمهٔ حسین ابراهیمی، کتاب‌های بنفشه،‌ تهِ‌کتاب

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «از غمهایم» ثبت شده است

شبیه هبوط اشک

درختان حریص جنگل‌های پرپشت

قد می‎کشند 

برگ‎های پهن یا سوزنی را می‌گسترانند 

تا آفتاب را بیشتر در آغوش کشند


نصیب زمین مرطوب

سایه ابدی حرص ناتمام جنگل است

خورشید 

افسانه‎ای است باورنکردنی 


اندوهی انبوه 

شبیه درختان حریص جنگل‎های پرپشت

بی زوال حکمرانی می‎کند

بی شورش هیچ شادی‎ای


ارمغان آسمان 

تنها

چکه قطره‎های باران است

قطره‎های خسته 

از لمس برگ‎ها


شبیه هبوط اشک

از گونه‎های سرخ