کتابفروختن
- دوشنبه, ۲۶ مهر ۱۳۹۵، ۰۶:۴۸ ب.ظ
- ۱ نظر
امروز برای اولین بار در تاریخ بشریت، کتاب فروختم. دوستی توی گروهی در تلگرام نوشت کتاب شرح مواقف را میخواهم. برایش نوشتم من چاپ بیروتش را دارم. گفت چند؟ گفتم هر چه گفتی حتی مجانی. هیچگاه کتاب نفروختهام. هر کتابی را که نمیخواستم به دیگری هدیه میدادم. گفت بفروش. ۴ جلد بود. یادم نیست چند تومن خریده بودم. حدود ۱۵ سال پیش خریده بودم. گفتم صد خوب است؟ گفت هشتاد و فوراً گفت هفتاد. گفتم باشد. دوست داشتم مثل یک فروشنده بگویم چونه نزن، چاپ بیروته و تر تمیز و ... یادم آمد بالا گفتهام حتی مجانی. گفتم باشه.
به همین سادگی قبح فروختن کتاب فروریخت به قیمت هفتاد هزار تومان. اما سنت حسنه کتابهایی را که خواندهاید و دیگر نمیخوانید، هدیه بدهید را گرامی بدارید. خیال نکنید همه شرح مواقف را خواندهام.