انگارهای فقط انگار

پاراگراف
سَکِر یک سال و نیم روی «آخرین گودال» کار می‌کرد؛ اما هیچ‌کس حتی همسر و دخترش، چیزی در این‌باره نمی‌دانست. او می‌گوید: «فکر می‌کنم شیوه‌ٔ درستی باشد. هرچه آدمی از کاری بیشتر حرف بزند، تمایلش به انجام آن کمتر می‌شود. وقتی به خودم اجازه نمی‌دادم دربارهٔ آخرین گودال چیزی به کسی بگویم، چاره‌ای جز نوشتن آن نمی‌دیدم...»

مصاحبه با لوئیس سکر، #آخرین_گودال، ترجمهٔ حسین ابراهیمی، کتاب‌های بنفشه،‌ تهِ‌کتاب

از خطایت کوچکتر نباش

توی خیابان شلوغ، ناگهان موتور یا ماشینی از پشت به خودرو ما برخورد می‌کند و خودرو کمی ضربه می‌بیند. فرض را عوض کنیم؛ توی یک جاده کوهستانی، با کامیونی تصادف می‌کنیم و ماشین به دره پرت می‌شود. در هر دو حادثه هم کسی صدمه نمی‌بیند. اما رفتار صاحب خودرو با خودرو متفاوت است.  وقتی چراغ عقب خودرو می‌شکند یا دیگر روشن نمی‌شود، چراغ را عوض می‌کنند. اما وقتی ماشین توی یک تصادف مچاله می‌شود یا دیگر عمرش تمام شده باشد، کسی چراغ عقب شکسته را عوض نمی‌کند، ماشین عوض می‌شود.

آدم‌های دور و بر ما، دوستان ما، گاهی اشتباه می‌کنند. اشتباهات کوچکی مانند کثیف شدن شیشه جلوی ماشین با یک برف پاک کن حل می‌شود. خطاهایی مانند شکسته شدن چراغ خودرو که با تعویض چراغ و کمی هزینه به حالت اول و حتی گاهی بهتر برمی‌گردد. اما همیشه خطاها کوچک نیستند. وقتی اشتباه باعث شد خودرو به ته دره سقوط کند، راننده دیگر هیچ‌گاه به ته دره نمی‌رود که خودرو را بالا بیاورد. تنها خاطره‌ای تلخ از آن در ذهنش می‌ماند و تجربه‌ای برای روزهای نیامده.

خطاهای انسانی را باید با خود انسان‌ها سنجید. گاهی خطاها در برابر دوستی و دوست این‌قدر کوچکند که حتی توجه به خود آن خطاست. گاهی خطاها کوچک نیستند، اما از انسان کوچک‌ترند. این خطاها را باید بخشید و گذر کرد. اما همیشه به این سادگی و شیرینی نیست. خطاهایی هستند که از دوستی بالاترند و می‌توانند یک دوستی را ویران کنند؛ مثل افتادن یک خودرو به ته درّه. انسان‌ها وقتی از اشتباهاتشان کوچک‌ترند، نمی‌توان به سادگی آنان را بخشید و گذر کرد. برای این‌که از اشتباه گذر کنیم باید از خود آن انسان هم گذر کنیم؛ او قربانی بزرگی اشتباه خود است نه نابخشودن دیگران.

راستی! کسی که به خاطر چراغ شکسته، خودرو را عوض می‌کند، خود نیز اشتباه بزرگی می‌کند و کسی که در پی نجات، خودروی ویران ته درّه است، نیز در اشتباه است.



*
این متن را برای مجله اینترنتی پنجروز نوشته بودم. آنجا میتوانید، متن را بشنوید. 
عکس را از اینجا گرفتم. 

  • سید اکبر موسوی

اشتباهات

نظرات  (۴)

سلام . وبلاگ به همراه مطالب خوبی دارید ممنون میشم اگه به ما هم سر بزنید
www.ba133.blog.ir
ممنون، جالب بود.
می خواستم اضافه کنم گاهی خطاها خیلی هم بزرگ نیستند ولی خیلی پرتعدادند. طوریکه بعد یه مدت به این نتیجه میرسی که ممکنه رابطه با این آدم ارزش این همه انرژی گذاشتن برای تحمل این همه خطاهای نه چندان بزرگ رو نداشته باشه. مثل اینه که ماشینت صد دفعه تصادفای کوچیک کرده باشه. آخرش یه روزی خسته میشی!
ایول.  البته نگاهِ خیلی عمومی یی بودا، شما چون بطور خاص «دوستی» رو مثال زدی کاش تعاربف و مصادیق «خطاهای کوچیک و بزرگ» رو هم اضافه می کردی.
سلام آقای موسوی.خوشنودم که می خوانم نوشته هاتان را.و می بینم عکس هاتان را.این روزها دنیا را نمی توانم تحمل کنم.سخت شده همه چیز.اندک شده اند دلخوشی های روزگار.اما وقتی می خوانم خوشنودم.سعی می کنم همه را نخوانم ونشنوم.من تاب و قرارم اندک است.اندک تر هم شده است.از بودن آدم های خوب نفس می کشم.شاید کم باشند.اما خوبند.خدارا شکر
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی