انگارهای فقط انگار

پاراگراف
سَکِر یک سال و نیم روی «آخرین گودال» کار می‌کرد؛ اما هیچ‌کس حتی همسر و دخترش، چیزی در این‌باره نمی‌دانست. او می‌گوید: «فکر می‌کنم شیوه‌ٔ درستی باشد. هرچه آدمی از کاری بیشتر حرف بزند، تمایلش به انجام آن کمتر می‌شود. وقتی به خودم اجازه نمی‌دادم دربارهٔ آخرین گودال چیزی به کسی بگویم، چاره‌ای جز نوشتن آن نمی‌دیدم...»

مصاحبه با لوئیس سکر، #آخرین_گودال، ترجمهٔ حسین ابراهیمی، کتاب‌های بنفشه،‌ تهِ‌کتاب

خداوندا بده باران رحمت

باران که نمی‌آید، یاد پیرمرد خمیده مسجد بهجت می‌افتم. سالهای زیادی از دوران خوش نوجوانی و اوایل جوانی، نماز‌هایمان را به مرحوم آیت الله بهجت اقتدا می‌کردیم. طبقه بالای مسجدش، پاتوقمان بود. از مدرسه‌مان، که خوابگاه‌مان هم بود، تا مسجدش ده دوازده دقیقه بیشتر راه نبود. پیرمردی بود که صلواتهای مسجد را چاق می‌کرد. از وقتی که از در مسجد می‌آمد تو، شروع می‌کرد. حتی توی کوچه‌های تنگ اطراف گذرخان هم که رد می‌شد، صلوات چاق می‌کرد. پیرمرد قدش بلند بود. پشتش خمیده بود؛ خیلی خمیده. صدایش قدرتمند و رسا بود. می‌گفتند از نود سال بیشتر دارد. یادم است رسولی می‌گفت ازش پرسیدم و گفت ۹۴ ساله است. چند سال بعد از آن هم زنده بود. اولین چیزی که می‌گفت «کمال محمد جمال علی صلوات» بود و باقی صلوات‌ها را بعد می‌گفت. درآمدش از سنگک فروشی بود. از نانوایی سنگک می‌خرید ۱۵ تومان و ۲۰ تومان می‌فروخت. نان‌ها را می‌گذاشت پشت کمر خمیده‌اش. وسط سنگک فروشی‌اش هم صلوات چاق می‌کرد. انقلابی بود. توی صلوات چاق کنی‌اش، همیشه از انقلاب می‌گفت. «برادر روح الله، شد رهبر حزب الله». وقتی مسجد نمی‌آمد، مریض بود. شاید تنها با همسرش زندگی می‌کرد. هیچ وقت از زندگی‌اش چیزی نمی‌دانستم. اما توی داستان سازی‌های خودم، تنها خیالش می‌کردم. یادم نیست کی مرد و حتی یادم نیست که کسی برایش اطلاعیه زد یا نه. اما می‌دانم مرد. 

هر وقت باران نمی‌آمد، می‌خواند: 


«خداوندا بده باران رحمت

که آب از چاه کشیدن داره زحمت» 


این بیت برایمان جالب بود. هر وقت می‌خواند لبخند می‌زدیم. وقتی باران نمی‌آمد بهجت توی قنوت نماز‌هایش می‌خواند «اللهم اسقنا الغیث و انشر علینا رحمتک» اسم پیرمرد پشت خمیده مسجد بهجت را نمی‌دانم. اما هر وقت باران نمی‌بارد یاد دعای او می‌افتم.

*
آن بیت گویا بیتی دیگر در ادامه اش است، از نت جستمش:

خداوندا بده باران رحمت

که آب از چاه کشیدن داره زحمت

که آب از چاه کشیدن کار مردان

که نامردان ندارند تاب رحمت

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی