انگارهای فقط انگار

پاراگراف
سَکِر یک سال و نیم روی «آخرین گودال» کار می‌کرد؛ اما هیچ‌کس حتی همسر و دخترش، چیزی در این‌باره نمی‌دانست. او می‌گوید: «فکر می‌کنم شیوه‌ٔ درستی باشد. هرچه آدمی از کاری بیشتر حرف بزند، تمایلش به انجام آن کمتر می‌شود. وقتی به خودم اجازه نمی‌دادم دربارهٔ آخرین گودال چیزی به کسی بگویم، چاره‌ای جز نوشتن آن نمی‌دیدم...»

مصاحبه با لوئیس سکر، #آخرین_گودال، ترجمهٔ حسین ابراهیمی، کتاب‌های بنفشه،‌ تهِ‌کتاب

مشتی از خروار

اول: برای کتاب درسی احمد، باید خرداد ثبت‌نام اینترنتی می‌کردم، ثبت‌نام کردم؛ اما درخواست ثبت نشده بود. اول سال کتاب گیرش نیامد. در این بخش من هم مقصر بودم.

دوم: در همان سامانه اینترنتی، امکانی بود که کتاب‌ها را پستی بخریم. کتاب‌ها را سفارش دادم تا پست بیاورد. اما جناب پست‌چی اشتباهی برده‌بود جای دیگر تحویل داده بود و رفته بود. خوشبختانه شماره روی بسته پستی بود و گیرنده اشتباهی زنگ زد و رفتیم گرفتیم.

سوم: بسته را که باز کردم، فاکتور خرید بود. کسی زیرش را امضا کرده بود و مهر زده بود «کنترل شد». کنترل شد را که دیدم، توی دلم گفتم، اشتباهی کرده است. کتاب‌ها را نگاه کردم. فارسی چهارم، ریاضی چهارم، علوم چهارم، مطالعات اجتماعی پنجم. یک کتاب را اشتباهی داده بودند. 

  • سید اکبر موسوی

نظرات  (۱)

واقعا مشتی ز خروار...
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی