انگارهای فقط انگار

پاراگراف
سَکِر یک سال و نیم روی «آخرین گودال» کار می‌کرد؛ اما هیچ‌کس حتی همسر و دخترش، چیزی در این‌باره نمی‌دانست. او می‌گوید: «فکر می‌کنم شیوه‌ٔ درستی باشد. هرچه آدمی از کاری بیشتر حرف بزند، تمایلش به انجام آن کمتر می‌شود. وقتی به خودم اجازه نمی‌دادم دربارهٔ آخرین گودال چیزی به کسی بگویم، چاره‌ای جز نوشتن آن نمی‌دیدم...»

مصاحبه با لوئیس سکر، #آخرین_گودال، ترجمهٔ حسین ابراهیمی، کتاب‌های بنفشه،‌ تهِ‌کتاب

این یک هشدار است

خطرناک‌تر از آتش درون ساختمان‌ها، آتش نفرتی است که درون ماست؛ کینه‌ای که هر ماجرایی را برای شعله‌ورشدن بهانه می‌کند. حادثه‌های رنج‌آور انسان‌ها را مهربان‌تر می‌کند؛ سوگواری‌ها پرده‌ٔ فراموشی‌اند بر دشمنی‌ها؛ اما این چه کینه‌ای است، این چه نفرتی است درون ما که سوگواری و رنج‌ها شعله‌ورترش می‌کند؟

گفتگوهای توییتر را ببینید. همدیگر را لاشخور می‌نامند و کلمات یکدیگر را شخم می‌زنند تا رفتاری نادرست کشف کنند و جارش بزنند. این آتشی است که جامعه را دیر یا زود می‌سوزاند. ماجرای تلخ پلاسکو، قهرمانانی دارد و بازندگانی. اینانی که واژه‌های‌شان شعله‌های کینه است، بازنده‌اند.

یک کلام «و خاموش کردن آتشی که هم اکنون دودش در فضا قابل مشاهده است». دود این آتش را ببینید، پیش از آنکه شعله‌ور شود. پشت سر این آتش یک چیز است: ویرانی، فروپاشی.

  • سید اکبر موسوی

نفرت اجتماعی

پلاسکو

کینه

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی