تغییر و کثرت گرایی پس از آن
- دوشنبه, ۱۱ دی ۱۳۹۱، ۰۴:۱۸ ق.ظ
- ۲ نظر
اطراف من، آدمهای بسیاری هستند که تغییر کردهاند. تغییری که زندگیشان را، نگاهشان را عوض کرده است. از فضای گذشته بیرون آمدهاند و به فضای نوی پا گذاشتهاند. گاهی هم حیرانند و فقط از گذشتهشان عبور کردهاند. اما دیگر آن انسان سابق نیستند. تغییر و گذر کردن دو عامل مهم دارد؛ یکی افزایش آگاهی و دیگری بیرون آمدن از فضای پیشین. این دو را به راحتی نمیتوان از هم جدا کرد. گاهی درهم تنیدهاند. کسی که بیشتر بداند، نگاهش به باور عوض میشود. یا آن باور برایش محکمتر و یا سستتر میشود. فرض کنید من به گزاره الف باور دارم. با پنج گزاره جدید مرتبط روبرو میشوم که مخالف گزاره الف هستند، این دانستنهای جدید باور من به گزاره الف را میلرزاند. چو بید بر سر ایمان خویش میلرزم. اما اگر این گزارهها موافق باشند، من باورم یا نظریهام محکمتر میشود. اما باورها تنها به آگاهیها بسته نیستند. فضا و متن و پارادایمی که فرد در آن قرار دارد، بر این باور و گذر از آن تأثیر دارد.
کسی که از بیرون به یک باور خاص نگاه میکند، نمیتواند و نباید بدون پیشفرضهای فراوان آن باور آن را نگاه کند. سوگواریهای مذهبی را نگاه کنیم. از نگاه کسی که بیرون از آن مذهب است. یک عده به سر و صورت میزنند و گاهی با زنجیر و قمه خود را زخمی میکنند. در یک نگاه بیرونی و تنهانگر این کار معنایی ندارد و معمولاً به نادانی و آیینهای خرافی حمل میشود. عملیاتهای انتحاری سلفیان وهابی برای کشتن شیعیان نمونهی عجیب این داستان است. فردی که این کار را میکند، باور دارد که با این کار به بهشت جاودان پای خواهد نهاد. این پیشفرضهای فراوانی دارد. اعتقاد به خدا و بهشت و ... تا کفر شیعیان و وجوب قتل آنان و ... در یک فضایی بزرگ شده است که مرتب این القائات در ذهن او وارد میشود و معمولاً انسانها فرصت تفکر ندارند و به روحانی و کشیش و مولوی محلهی خود اعتماد دارند و او را نمایندهی خدا میدانند. و حتی اگر تفکر کنند، تفکرشان هیچگاه به مبانی و پیشفرضها نخواهد رسید. [این را بخوانید]
تغییر عقیده یعنی فروریختن اندیشه سابق و بنای فکری نو. اگر یک باور تنها بر پایههای آگاهی باشد، آگاهی نو و گزارهای جدید میتواند آن را درهم شکند. اما همیشه باور مبتنی بر آگاهی نیست. رابطه فرد با باور خاص و احساس داشتن بر باور تأثیر دارد. گاهی میتوان باورهایی را شمرد که شواهد و آگاهیها بر خلاف آن است. مثلاً از شواهد تاریخی و مقاتل نمیتوان دختری سه ساله به نام رقیه را برای امام حسین علیه السلام اثبات کرد. اما بسیاری و لو اینکه این شواهد تاریخی به گوششان میرسد آن را نادیده میگیرند و به آن باور دارند و برایش نذر میکنند.
حتی ما در پذیرش استدلالها و برهانها و حتی اندیشهها گزینشی عمل میکنیم. عقل گاهی در اختیار و استخدام اراده است. یک متدین براهین اثبات خدا را متفاوت با براهین نفی خدا میبیند و یک ملحد نیز همینگونه است. این به این معنا نیست که فرد میداند این برهان خطاست و با آگاهی به خطا برهان را میپذیرد، بلکه باور پیشین برهان همسو را زینت میدهد و درست نشان میدهد و برهان مخالف را سستنمایی میکند.