دربارهٔ زیست مؤمنانه و رواداری
- شنبه, ۲۰ شهریور ۱۳۹۵، ۱۲:۵۹ ب.ظ
- ۱۱ نظر
با تذکری، متن را کمی ویرایش کردم تا کمی از حالت جدل خارج شود.
تبهکاری مومنانه
درست وقتی که اسنادی از فساد چپ و راست و معتدل منتشر می شود و رسوایی فیش نجومی و املاک نجومی بالا گرفته و می رود که یک رقیب شبه اصولگرای مزاحم را هم از میدان به در کند امثال تو اهل احتیاط می شوند، چرا؟ چرا قبل از این هر روز خودتان را با تهمت های فساد و جنجال بورسیه و دکل و ... منتشر می کردید و گوشتان به زنگنه و جهانگیری و نوبخت و ترکان و امثال اشرفی اصفهانی بود چطور اخلاق و احتیاط محلی از اعراب نداشت؟
یک توییت سابقت را که فساد مخالفت را اصل گرفته بودی و به همه مذهبی ها هم تهمت زده بودی که به فساد حساسیت ندارند منتشر کردم تا دروغگویی و ریاکاری ات را نشان بدهم، از نشان دادن واقعیت اینقدر دردت آمد که برداری درباره شخصیت من مقاله بنویسی؟ فکر می کنی با تخریب کردن من خودت خوب می شوی؟
آن توییت یک جواب (منشن) از شخص دیگری داشت که آن را هم (مثل توییت اول بنده) سانسور کردی، و بعد جواب من به آن جواب را اینجا پیراهن عثمان کرده ای، که چه بشود؟ که فراموش کنیم اصل قضیه چه بوده؟ و کسی نفهمد پشت این اخلاق فروشی ها و آب کشیدن جانماز احتیاط چه چیزی نهفته؟ یا چون لجت درآمده دست بگیری برای حمله وحوش مجازی به دانشطلب؟
توییتر پر از لات و هرزه است و این جماعت از خوش رقصی با نقاب دین خوششان می آید. این مسلم است و منکرش دروغگو: برای دیده شدن در توئیتر باید با باندهای جوکرها و جارچی های اپوزیسیون همراه شوی و همراه با طنین آنها خودت را هماهنگ کنی، چیزی را تولید کنی که آنها می خواهند، فضای توئیتر دست الوات است و همان تعفنی که در بالاترین به اوج رسید حالا در توئیتر از همه جا فعال تر است، آنقدر شایع که حتی بددهنی اناث هم امر عادی شده و حالت مشمئز کننده پیدا کرده. البته تو نیاز داری که علاوه بر خودت توییتر را هم آب بکشی.
به خودشیفتگی بیمارگونه ات و مصادره زیست مومنانه و اصطلاحات دینی کاری ندارم، اما حرف زدن تو از رواداری خنده دار است. با اینکه در مخالفت با دیگران بسیار تند هستی و اهل تمسخر و تخریبی و خیلی راحت دروغ می بندی اما کوچکترین انتقاد به خودت را تاب نمی آوری، توهین و بلاک می کنی. اصلا گوشی برای شنیدن نداری. و وقتی هم انتقاد می شوی و دیگر بلاک فایده ندارد اینطور از کوره در می روی. حقا که در فضای امروز اول امثال تو باید از رواداری حرف بزنند دوم هم آنهایی که در قم بهشان رأی می دهید، که واویلا به روزی که کسی بهشان بگوید بالای چشمشان ابروست.
برشت یک جمله معروف دارد که می گوید آنکه دانسته بد می کند تبهکار است، و خلقت عجیب جامعه ما کسانی که دانسته بد می کنند و تابلوی اخلاق و دین و زیست مومنانه را هم بالا می گیرند! بارها و بارها این اخلاق فروشی و اخلاق نمایی را نقد کرده ایم که اصلا افراطی و با منظور سخن گفتن از دین و اخلاق و ... پوششی برای بدکاری و فساد (تبهکاری مومنانه) شده است.
اینکه مرا قضاوت کرده ای و راجع به روش مجازی ام با معیار گرفتن خودت حکم صادر کرده ای باز چیز مبتذلی است. آنهایی که در سیاست وحشی بازی در می آورند و رفتارشان کاریکاتوری است به چیزهایی برای نایس نشان دادن خودشان نیاز دارند. آنهایی هم که کشته شدن حجاج در توییتر را جوک کرده بودند گاهی عکس بچه گربه می گذارند. بنده دستکم نیازی به این کارها ندارم. حالا تو هم می خواهی هم وحشی بازی در بیاوری و هم با عکس گل و بچه خودت را اهل رواداری نشان بدهی؟ :) خب این نمی شود، اگر رواداری هست باید در خود سیاست باشد. سیاست یعنی اگر اصول نداشته باشد بقیه اش تئاتر است.
خیلی وقت ها از بحث های طولانی که در فضای مجازی داشته ام مورد اعتراض واقع شده ام و بسیاری از پست های وبلاگی و پلاسی بنده اصلا کامنت هایشان بود که بیشتر از متن مورد توجه واقع می شد (که متأسفانه بعد از آن قضیه پرونده قضایی کمتر شده) حالا می آیی راجع به دانشطلب می گویی: «دانشطلب گفت و شنید با آنکه را مخالف باور اوست رد می کند یا نمی تواند درک کند»؟ واقعا نمی دانم چه واکنشی به این داشته باشم؟ حقیقتا از دیدن اینهمه تقلا و ذلتت احساس خفت بهم دست داد. تقریبا هیچ امیدی هم ندارم که از ادامه این راه منصرف شوی.
دستمال کثیف چیزی را پاک نمی کند
توضیح دادن رفتار خود امری ست و قضاوت در مورد دیگران امری دیگر. وقتی بحث از توضیح رفتار خود است، حتی نیازی نیست بگوییم چه کسی به ما این نسبت را داده، چه رسد که او را نقد هم بکنیم. اگر قرار است خودمان را توضیح بدهیم، نیازی نیست نصف نوشته مان دیگری باشد و دو شخصیت را شرح بدهیم. من می توانم بنویسم کسی به من گفته جانماز دین آبکش و بعد توضیحم را بدهم که چرا من فکر می کنم چنین نسبتی به من نمی چسبد. نیازی نیست خودم را در نسبت با رفتار دیگری توضیح دهم...
شاید ادامه دادن این کامنت ها هم به جدل بینجامد؛ لاجرم به همین توضیح کوتاه اکتفا می کنم. تغییر متن، از بعد توصیه پذیری می تواند اتفاق خوبی تعبیر شود و سپاسگزارم که این توصیه را پذیرفتید؛ اما فکر می کنم نتیجه ای در آنچه مورد بحث بود، ندارد؛ از این باب که دیگر کار از کار گذشته و تخریبی روی تخریب های دیگر آمده و کینه ای روی کینه ای. با پست بالا، یاد یک عبارتی افتادم و آن اینکه "خون به خون شستن محال آمد محال!"
تلاش برای زدودن آنچه آلودگی می پنداریم با دستمالی که خود از ایام دور کثیف بوده و اکنون هم هست، طبعاً جز افزودن بر میزان آلودگی ثمری نخواهد داشت.
برقرار باشید